دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد !
دلتنگی که فاصله را نمی فهمد !
نزدیک باشی و اما دور...دور...دور !
تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است !
تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارد ...
پر از کوچه هایی همه ی آنها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند !
فکر کن پای این دیوار های سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها میمیرند !
خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد ؟!
نظرات شما عزیزان:

ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را می درند
سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها
زنده ها هم ابروی مرده ها را می برند
پاسخ:خدا کند تبسم لبی به آه، نشکند بلور بغض سینه ای به شامگاه، نشکند کبوتری که پر زند به شوق آشیانه ای خدا کند که بال او میان راه، نشکند
برچسبها: